مده آ ماتریال

مده آ ماتریال

مده آ ماتریال

هاینر مولر و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

دکترجوادمجابي: هاينر مولر روايت هاي شناخته شده را دستاويز فرياد اعتراض و خروش بي حد و بندش قرار مي دهد. اينجا هملت شکسپير بهانه است و در آثار ديگرش مده آ و آلکست نوشتة اوريپيد و قصه هاي شناخته شده اي چون هراکلس و اوديپوس و پرومته و مکبث. واکنش هاي شوخ چشمانه و هجوآميز انسان ياوه گشته نسبت به دوراني از دست رفته، مي افتد روي بيان خشماگين و بنياد برانداز يک طغيانگر ژرفکاو که پرسش هاي گزنده و داوري هاي بي رحمش را در مورد دنياي کنوني، تا مرحلة نفي خود و انکار ديگران و انهدام دنيا پيش مي برد. نمايشنامه هاي مولر نمايش ياوه شدگاني است که در کثافت خود مي غلتند و مي دانند که سرشت و سرنوشت شان اين تغوط فراگير نبوده است، پس نوميدوار مي جنگند و ته ذهن خود اين شک را دارند که آيا در عين قرباني شدن چوب زير بغل جلادان خويش نبوده اند؟ ماجراي هم آميزي جلاد و قرباني تازگي ندارد، در کار «سارتر» و «کامو» و «سلين» و ديگران آمده اما در نمايشنامه هاي مولر، شتاب دگرشدگي حالات و اطوار غافلگير کننده است. تضادهاي خردکننده کرداري و پنداري چنان به سرعت رخ مي دهد و لحن و حالت و موقعيت تداخل مي کند که چندگانگي شان روان آدم هاي نمايش را جر مي دهد و جسم هايشان را لاشه اي گندان مي کند، وقايع ناهمساز نه در طول روايت بلکه در لحظه اتفاق مي افتد و دائم شکل ها در هم مي شوند و بر هم مي لغزند. در تناسخي غريب تاريخ چون فلزي گداخته و بي شکل ناگاه در آب منجمد مي شود، بي آن که دريابيم اين شکل متناوب، شمشير و داس مي شود يا در کوره قلم و تنديس؟ اين راوي عصباني است، اين قهرمان، اين مولر؛ از تاريخ و اسطوره و خاطره دلخور است، خشم گرفته بر انسان هاي دوران خويش، از سرمايه داري و کمونيسم به يک سان حالش به هم مي خورد، آنارشيستي که ته دلش آرزو مي کند کاش همه چيز درست و به سامان بود بي اين همه لاشه و فضاحت در چشم انداز و پشت سر. پس مي درد از هم اوضاع را، پرده ها و نيم پرده ها را، نقاب از چهرة رياکار و ستمگر و زبون خود مي افکند تا بتواند رياکاران و زبونان و ستمگران را استهزا کند. نيش اين زبان تمامي زهر زمانه را در خود دارد.