ب مثل باد

ب مثل باد

ب مثل باد

ژانت نورالهی و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

کتاب مصور حاضر دربردارنده داستان های تخیلی برای گروه سنی «ب» است. در این داستان می خوانیم: فصل پاییز بود. سعید کوچولو توی ایوان خانه شان نشسته بود و داشت نقاشی می کشید یک دفعه باد آمد وکاغذهای نقاشی او را به داخل حوض آب انداخت. سعید به سمت حوض دوید. درحالی که نقاشی اش خیس خیس شده بود. به باد گفت: تو همیشه مزاحمی. باد می خواست جواب سعید را بدهد، ولی سعید با عصبانیت داد زد و گفت: برو دیگر نمی خواهم در حیاط ما باشی. هدف نگارنده در این داستان آشنا کردن کودکان و قدرشناسی از نعمت های خداوند می باشد.