در این داستان، "گلرخ"، دختر سرایدار خانواده ای ثروتمند است. او با "سارا"، دختر صاحب خانه، در یک شب به دنیا آمده است. مادرش، "گوهر"، رفتار بسیار خشن و تندی با این دختر دارد و با کوچک ترین بهانه ای او را به باد کتک می گیرد. ارباب خانه "امیر" و همسرش، "ثریا"، گلرخ را بسیار دوست دارند و غالبا سعی می کنند او را از مادرش دور نگهدارند و در درس ها کمکش کنند. اما سارا از گلرخ متنفر است و همیشه دنبال بهانه ای برای آزار اوست. شب تولد سارا است و همه ی فامیل مهمان آن ها هستند. "ننه گل اندام"، مامایی که دو دختر را به دنیا آورده، نیز آمده اما خیلی زود خداحافظی می کند و با گوهر از آن جا خارج می شود. فردا جسد وی را پیدا می کنند همه در حیرت قتل وی مانده اند که این بار "داوود"، همسر گوهر، از نردبان به زیر افتاده و می میرد و همین طور به ترتیب به جان افراد مختلف خانواده  سوء قصد می شود. در این میان همه به گوهر مشکوک شده اند، اما مدرکی برای متهم کردن او ندارند تا این که روزی گلرخ متوجه می شود...