نمایش نامة «کمدی سیاه» تقابل تاریکی ـ روشنایی، خوبی ـ بدی، برخورد نیروهای کارآمد و ناکارآمد و سنجش ارزش های اخلاقی در جامعه است. این نمایش نامه در فضای آپارتمان «بریندسلی میلر»، که مجسمه سازی جوان، باهوش و جذاب، اما کمی عصبی و از خودش نامطمئن است، اجرا می شود. او می خواهد با «کارول ملکت»، که زیبا، اما لوس و احمق است. ازدواج کند. آنها برای جلب رضایت سرهنگ ملکت، پدر کارول، مقداری از وسایل عتیقة «هارولد گورینگ»، صاحب یک مغازة عتیقه فروشی در همسایگی برنیدسلی را بدون اجازه برمی دارند تا نشان دهند که برنیدسلی توانایی چرخاندن یک زندگی را دارد. اما قبل از رسیدن پدر کارول «کلی»، نامزد قبلی برنید سلی، با او تماس می گیرد و از طرف دیگر برق قطع و اوضاع پیچیده می شود و سپس اتفاقات دیگری رخ می دهد که در ادامة داستان بازگو می شود. نمایش نامه با شخصیت بریندسلی میلر، کارول ملکت، خانم فرینوال، سرهنگ ملکت، هارولد گورینگ، کلی، شوپنزیق، و جورج بامبرگر قابل اجراست.