بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جشن بی معنایی

جشن بی معنایی

جشن بی معنایی

میلان کوندرا و 1 نفر دیگر
3.0
12 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

27

خواهم خواند

8

میلان کوندرا در «جشن بی معنایی»، زیر نوری روشن کننده تر، به مهمترین مسائل دنیا و بشریت می پردازد، بی آنکه حتی جمله ای جدی به کار برد، گویی شیفته واقعیت های دنیای معاصر است، اما از واقع گرایی دوری می جوید. کسانی که کتابهای قبلی کوندرا را خوانده اند، می دانند که میل به نگاشتن رمانی که «غیر جدی» بودن عنصری جدایی ناپذیر از پیکره ی آن باشد، دور از انتظار نبود. در بسیاری از فصلهای رمان «جاودانگی»، گوته و همینگوی با هم گردش می کنند، گفت و گو می کنند و خوش میگذرانند. پس از آن، در رمان «آهستگی»، ورا، همسر نویسنده، به شوهرش می گوید: «بارها به من گفته ای دوست داری یک روز رمانی بنویسی که هیچ کلمه جدی ای در آن نباشد... از همین حالا به تو می گویم که احتیاط کن، دشمنانت در کمین آن روز نشسته اند.» کوندرا اما، احتیار نمی کند و در «جشن بی معنایی» به رویای زیباشناختانه دیرینش به تمامی جان می دهد، رمانی که خلاصه شگفت آوری از تمام آثار اوست. خلاصه ای عجیب و خنده دار با خاتمه ای خنده دارتر، پس می خندیم، همانا به دوره ای که در آن زندگی می کنیم، عصری که به کمدی شبیه است، چون استعداد شوخ طبعی اش را به تمامی از کف داده است. چه چیز دیگری میتوان درباره «جشن بی معنایی» گفت؟ هیچ، کتاب را در دست بگیرید و بخوانید!

یادداشت‌های مرتبط به جشن بی معنایی

            جشن بی‌معنایی، روایتی است که نه پیرنگ داستانی، بل غرابت‌های درهم‌تنیده شخصیت‌هایش آن را پیش می‌برد: چهار رفیق پاریس‌نشین، که در پارک‌ها و آپارتمان‌ها و مهمانی‌ها، با بی‌معنایی هستی، شوخ‌طبعی، تعمق، و سویه‌های متعدد مهر مواجه شده‌اند. رامون که هر هفته برای تماشای نمایشگاهی می‌رود و با دیدن صف بازدیدکنندگان بی‌خیال می‌شود؛ کالیبان، بازیگری شکست‌خورده که در مهمانی‌ها در نقش یک خدمتکار خارجی، یک زبان دروغین از خود در می‌آورد، الن «عذرخواهنده» که با مادر خیالی‌اش گفتگو می‌کند، و چارلز، نویسنده‌ای که قسم خورده ننویسد. 
کوندرا همچون همیشه ساختاری با شمار فصل‌های فرد برگزیده، در هر فصل تکه‌های کوتاه یکی دو صفحه‌ای را در هم تنیده و داستان را قدم به قدم پیش می‌برد بی آن که معنایی در داستان شکل بگیرد یا داستانی در داستان دنبال شود. زاویه‌دید دانای کل متفاوت داستان بار دیگر نشان داده که نویسنده‌ای چون او می‌تواند این زاویه‌دیدِ پیشتر منسوخ اعلام شده را به استواری به کار بگیرد و با همه این ویژگی‌ها رمانی خواندنی اگرچه کوتاه بیافریند. بخشی از خواندنی‌ترین صفحات داستان هم به روایت شخصیتهای داستان از لحظاتی از استالین اختصاص یافته که شرارت‌های فردی او در مواجهه با ضعف دیگران را به نمایش می‌گذارد.

کوندرا، داستان‌نویس اندیشمند، چند دهه پیشتر در گفتگو با فیلیپ راث، از «جستار کنایی، روایت رمان‌گونه، تکه‌های خودزندگی‌نامه‌وار، فکت‌های تاریخی، و پرواز میل» در آثارش سخن گفته و این‌ها همه در این رمان کوتاه هم دیده می‌شود و چه بسا که به اوج رسیده باشد. او این بار هم مرزهای داستان و اندیشه را در هم نوردیده، و با حفظ تعریف خودش از رمان «قطعه‌ای بلند از نثر برساخته و نمایش‌محور با شخصیت‌های ساختگی»، هر بار نهر روایت را با پرسش‌های اندیشمندانه می‌بُرد: آنگاه که شخصیتی خندیدن می‌آغازد، کوندرا داستان را نگه می‌دارد و سقراط‌وار می‌پرسد: «چرا خندید؟»

امروز می‌اندیشیدم چرا به صاحب چنین قلم و اندیشه‌ای نوبل نداده‌اند؟ بعد یادم آمد میلان کوندرا ۹۱ سال دارد، و در آثارش موضعی غیرسیاسی و لیبرال اتخاذ می‌کند بدان معنا که در مقابل هر قدرت بیرونی چه دستگاه حاکمیتی تمامیت‌خواه باشد و چه معنای ادعایی تحمیل‌شده به هستی، شخصیت‌هایی را می‌نشاند، که نه برای نجات همگان، که برای زیستن آمده‌اند، ایستاده‌اند، برای امیال ساده،‌ شادی‌های کوچک، خوشی‌های بی‌معنا و سرخوشی‌های آزادانه، برای زندگی آزاد. برای رهایی، به شخصی‌ترین معنای آن. کوندرا چه نیازی به نوبل دارد؟ اصلا برای او نوبل دیگر چه جایگاه و معنایی دارد؟
          
            در طول خواندن این رمان، یاد این رباعی زیبای خیام می‌افتادم:

ای بیخبران شکلِ مُجَسَّم هیچ است،
وین طارَمِ نُهْ‌سپهرِ اَرْقَم هیچ است،
خوش باش که در نشیمنِ کَوْن و فَساد.
وابستهٔ یک دمیم و آن هم هیچ است!

مرحوم میلان کوندرا به عنوان یک نویسنده برجسته، از فضای روانشناختی برای به تصویر کشیدن داستان‌های خود استفاده می‌کند. در رمان "جشن بی‌معنایی"، این جنبه به یک حد اکتشافی رسیده است.

قبل از نوشتن این یادداشت، نظرات مختلف خوانندگان را در مورد این رمان مورد بررسی قرار دادم و دریافتم که بسیاری از آن‌ها از این رمان لذت نبرده بودند. با این حال، یک نکته بسیار جالب در این رمان وجود دارد که نویسنده به دنبال نشان دادن بی‌معنایی افکار و رفتارهای انسانی است، در حالی که خوانندگان معمولاً در تلاش برای یافتن معنا در پشت داستان هستند. میلان کوندرا با استفاده از استعداد و ذوق خاص خود، به بهترین شکل ممکن این ایده را به تصویر کشیده است.

شخصاً، من عاشق این رمان شدم و به همه‌ی کسانی که به فلسفه و روانشناسی علاقه‌مند هستند، توصیه می‌کنم. تلاش میلان کوندرا در نمایش بی‌معنایی زندگی و جستجوی بشر برای یافتن معنا، به واقعیت بسیار نزدیک است و این ایده در رمان "جشن بی‌معنایی" به شکل استادانه‌ای اجرا شده است.

در نهایت، باور دارم که نوشته‌های میلان کوندرا به دلیل فضای روانشناختی عمیق و جذابشان، همواره توجه منتقدان را به خود جلب می‌کنند و می‌توانند با خوانندگانی که به دنبال تجربه‌های ادبی عمیق هستند، ارتباط برقرار کنند.