جشن بی معنایی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
34
خواهم خواند
8
توضیحات
میلان کوندرا در «جشن بی معنایی»، زیر نوری روشن کننده تر، به مهمترین مسائل دنیا و بشریت می پردازد، بی آنکه حتی جمله ای جدی به کار برد، گویی شیفته واقعیت های دنیای معاصر است، اما از واقع گرایی دوری می جوید. کسانی که کتابهای قبلی کوندرا را خوانده اند، می دانند که میل به نگاشتن رمانی که «غیر جدی» بودن عنصری جدایی ناپذیر از پیکره ی آن باشد، دور از انتظار نبود. در بسیاری از فصلهای رمان «جاودانگی»، گوته و همینگوی با هم گردش می کنند، گفت و گو می کنند و خوش میگذرانند. پس از آن، در رمان «آهستگی»، ورا، همسر نویسنده، به شوهرش می گوید: «بارها به من گفته ای دوست داری یک روز رمانی بنویسی که هیچ کلمه جدی ای در آن نباشد... از همین حالا به تو می گویم که احتیاط کن، دشمنانت در کمین آن روز نشسته اند.» کوندرا اما، احتیار نمی کند و در «جشن بی معنایی» به رویای زیباشناختانه دیرینش به تمامی جان می دهد، رمانی که خلاصه شگفت آوری از تمام آثار اوست. خلاصه ای عجیب و خنده دار با خاتمه ای خنده دارتر، پس می خندیم، همانا به دوره ای که در آن زندگی می کنیم، عصری که به کمدی شبیه است، چون استعداد شوخ طبعی اش را به تمامی از کف داده است. چه چیز دیگری میتوان درباره «جشن بی معنایی» گفت؟ هیچ، کتاب را در دست بگیرید و بخوانید!