چرا من تیغ تیغی ام؟
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در یک روز آفتابی تعدادی از حیوانات مزرعه مشغول بازی بودند که ناگهان یک جوجه تیغی به نام «هزل» از پشت خارهایش ظاهر شد و به همه سلام کرد و از حیوانات مزرعه خواست تا او را نیز در بازی شرکت دهند. اما حیوانات مزرعه نمی خواستند که با هزل بازی کنند، چون او خیلی تیغ داشت و حیوانات می ترسیدند که به آنها صدمه برسد. هزل هم با ناراحتی از پیش آنها رفت و وقتی در حال غصه خوردن بود لاک پشت سبزی به او یادآوری کرد که حیوان های خاصی مثل او، که آرام می روند، یا جوجه تیغی ـ که بدنش پر از تیغ است ـ برای محافظت از خود در برابر دشمنان از این نعمت برخوردارند. با شنیدن سخنان لاک پشت، هزل از اهمیت خارهایش آگاه و بسیار شادمان گردید و از آن پس او و لاک پشت دوستان خوبی برای یک دیگر شدند.