غمنامه ای برای یاسمن هاغمنامه ای برای یاسمن هاغاده السمان و 1 نفر دیگر3.02 نفر |2 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن0خواندهام2خواهم خواند1توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگراین توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب میباشد.محبوبم از سفر بازگشت در من نگریست و گفت: تو مرده ای و شب را گذراند در حالی که در مزرعه های من می تاخت و گنجشکان مهاجر را صدا می زد و شاخه های مرا با شبنم مهربانی و جنون آب می دادیادداشتهای مرتبط به غمنامه ای برای یاسمن هاابوالفضل شربتی1400/06/27 پیشگفتارِ جالبی دارد؛ مصاحبه با غادة السمان هم نسبتاً خوب است؛ شمایی کلی از اندیشه و هدفِ فعالیت ادبیاَش به ما میدهد. غادة السمان در مقابل نگاه به زن در جامعهیِ عرب زمان خودش -شاید دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ میلادی- میایستد؛ اما به تعبیر مترجم از نسخهیِ غربیاَش استفاده نمیکند؛ منظورش زنیست که مورد استثمار قرار گرفتهست و خود نمیداند؛ زنی که آزادی اجباری به او داده شده است. در مورد شعرها ترجمهیِ شعر، شعر نیست. این را وقتی این گزیدهیِ اشعار را میخواندم بیش از پیش برایم واضح شد. با در نظر داشتن نکتهیِ بالا، مترجم میتواند با اندکی ذوق ادبی، لطایف و حسّیّات شعر را منتقل کند. مثلاً اگر مترجم -در اثر حاضر-به جایِ «ستارهای فروزان را مییابم» با ذوق و طبع ادبی به «ستارهای فروزان مییابم» ترجمه میکرد، آیا بهتر نبود؟ گرچه خود مترجم به این نکته اشاره میکند، اما این اعتراف نمیتواند مانع کاربرد طبع ادبی در شعر با توجه به قابلیتها و ظرفیتهای زبانها شود تاریخ مطالعۀ کتاب: 28 آبان 94 03ابوالفضل شربتی1401/03/22 پیشگفتارِ جالبی دارد؛ مصاحبه با غادة السمان هم نسبتاً خوب است؛ شمایی کلی از اندیشه و هدفِ فعالیت ادبیاَش به ما میدهد. غادة السمان در مقابل نگاه به زن در جامعهیِ عرب زمان خودش -شاید دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ میلادی- میایستد؛ اما به تعبیر مترجم از نسخهیِ غربیاَش استفاده نمیکند؛ منظورش زنیست که مورد استثمار قرار گرفتهست و خود نمیداند؛ زنی که آزادی اجباری به او داده شده است. در مورد شعرها ترجمهیِ شعر، شعر نیست. این را وقتی این گزیدهیِ اشعار را میخواندم بیش از پیش برایم واضح شد. با در نظر داشتن نکتهیِ بالا، مترجم میتواند با اندکی ذوق ادبی، لطایف و حسّیّات شعر را منتقل کند. مثلاً اگر مترجم -در اثر حاضر-به جایِ «ستارهای فروزان را مییابم» با ذوق و طبع ادبی به «ستارهای فروزان مییابم» ترجمه میکرد، آیا بهتر نبود؟ گرچه خود مترجم به این نکته اشاره میکند، اما این اعتراف نمیتواند مانع کاربرد طبع ادبی در شعر با توجه به قابلیتها و ظرفیتهای زبانها شود. 00