قصه های تصویری از منطق الطیر: مهلتی برای بت پرستی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
روزی بود و روزگاری. میدان جنگ بود و عده ی زیادی با هم می جنگیدند. صدای نیزه و شمشیر از هر طرف به گوش می رسید. اسب ها شیهه می کشیدند و مردان از هر طرف شمشیر می زدند. یک طرف مسلمان ها بودند و طرف دیگر کافران.در جایی از میدان هم، مسلمان و کافری روبه روی هم قرار گرفته بودند و مدت زیادی بود که مشغول جنگیدن بودند. دیگر تاب و توانشان تمام شده بود. ضمن اینکه وقت نماز هم رسیده بود. برای همین، مرد مسلمان روبه کافر کرد و گفت: (مهلتی به من بده تا نمازم را بخوانم.) کافر که خودش هم واقعا خسته شده بود، گفت: (قبول! همین قدر مهلت داری که عبادت کنی.)