فرشته ای که برای خودش دعا نکرد
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
مهری در یک تصادف چشمان خود را از دست می دهد. او روزی در مسیر خود با دختری به نام لیلا آشنا می شود. لیلا برای سلامتی او در قدمگاه دعا می کند، سرانجام مادر مهدی پول عمل چشم او را تهیه و عمل با موفقیت انجام می شود و مهدی قادر به دیدن می شود. مهدی هر روز پشت پنجره می ایستد و منتظر لیلا می شود. دختری هر روز با عصای سفید از کوچة آنها رد می شود. مهدی برای یافتن لیلا به قدمگاه می رود، اما با تصادف دختری با عصای سفید مواجه می شود. آن دختر همان لیلا است که هر روز از کوچة آنها رد می شد. مهدی با چشمان کور بهتر می توانست او را ببیند، لیلا مانند فرشته ای بود که یادش رفته بود برای خود دعا کند. در این کتاب داستان های دیگری با نام های مادری با دستان سبز، خواستگار حلیمه، راحیل، سه طالع نحس، بیمارستان یتیم، شاخة گل سرخ، چشم های سمیرا، هدیة روز تولدم و معاشقة ارواح چاپ شده است.