گربه تنبل

گربه تنبل

گربه تنبل

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

در مزرعه ای زیبا که همگی مشغول جمع آوری غذا برای زمستان بودند. گربۀ تنبل دست به هیچ کاری نمی زد و از دسترنج دیگران استفاده می کرد؛ او به میوه فروشی اردک می رفت و میوه هایش را به زور برمی داشت و کیک هایی را که خرس در پنجره گذاشته بود تا خنک شود برمی داشت و فرار می کرد. یک روز آقا خرسه تصمیم گرفت گربه را تنبیه کند. بنابراین کیکی ظاهرا خوشمزه پخت و داخل آن را پر از فلفل کرد و مثل همیشه آن را لبۀ پنجره گذاشت. گربه مثل همیشه کیک را برداشت و خورد اما دهانش به شدت سوخت. او رفت تا از چشمه کمی آب بنوشد اما حیوانات سد راه او شدند و گربه مجبور شد تا از همه عذرخواهی کند. او از کارش پشیمان شده بود. کودکان در این داستان تربیتی می آموزند که زندگی شرافتمندانه بهتر از تنبلی است.