قتل روی عرشه
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
4
خواهم خواند
3
توضیحات
کتاب قتل روی عرشه، نویسنده هارولد شکتر.
یادداشتها
1403/2/25
چرا برخی کتابها را میخوانیم؛ ماجرای یک توجیه! این مرور را هرکسی نباید بخواند. چیزی از کتاب لو نرفته و شرحی از موقعیتهای جنایی اثر نداده ام، اما خب هرکسی نباید این کتاب را بخواند. اسپویل آلرت را برای همین فعال کرده ام. 0- این جلد، پنجمین روایت از سری روایتهای مشاهیر مرگ است که از نشر خوب خوانده ام. در مقام قیاس با 4 روایت پیشین، این جلد مشخصا ضعیفتر بود. 1- چرا باید متنوع کتاب خواند؟ باید توجیهی برایش داشت، بالاخره انسان است و "کارهای منطقیاش". خیلی از ما، یک زندگی روزمره داریم، شغلی، تحصیلی چیزی. در این جهان خیلی تخصصی و خرد، به مسائل حرفهٔ خود میپردازیم. جهان کوچک اما پرجزئیاتی داریم. قبول دارید در بند این جهان بودن، تجربهٔ خیلی از اتفاقات جهان رو از ما سلب میکنه؟ پس بیایید ما که اینجا نشستیم و خیر سرمون کتاب میخوانیم، در کتابخوانی جسور و متهور باشیم. به در و دیوار بزنیم تا جای خودمان را در جهان پیدا کنیم. در مسائل اخلاقی مهم، مانند موقعیتِ ما در پروندههای جنایی! 2- شاید هیچکدام از ما هیچوقت بجز وقتی که تصادفی دست خودمان را با چاقوی آشپزخانه میبریم، مواجه دیگری با خون نداشته باشیم. از لحاظ آماری هم نگاه کنیم، وضعیت غالب این دور و زمانه، امنیت کامل است. اما همچنان خشونت هست و حتی یک موقعیت خشونتآمیز و آگاهی از آن، برای یک وجدان سالم یک موضعگیری را ضروری میکند. قضاوت صحیح کردنِ انسانها تقریبا ناممکن و شاید غیراخلاقی باشد (در مورد قاضی حرف نمیزنم در مورد خودمان حرف میزنم). اما موضعگیری بدون فرشتهوشیطان ساختن، حساب خیلی چیزها را برای ما مشخص میکند. 3- این دغدغه، موضعگیری و تلاش برای تفکر اخلاقی در مورد وضعیت از لحاظ اخلاقی بغرنج (مانند پروندههای جنایی) برای من حداقل از 4آبشخور حاصل شده است: اول همین پرونده جناییهای نشر خوب. مخصوصا در مجلدی که در مورد قاتلآجری و تبعیض ساختاری علیه سیاهپوستان در آمریکا بود. دوم کتاب "ساعت پنج عصر در خیابان گاندی" که ماجرای دو جوان تقریبا هم سنوسال من در همین تهران بود. جایی در همین حوالی و موقعیت در همان حوالی! سوم کتاب "هفت نفری که با دار آویخته شدند" از آندرییف. این کتاب مشخصا ذهنم را روشن ساخت نسبت به این موضوع. چون در پایان کتاب قرار است هفت قاتل و جانی که از جرم خود پشیمان نیستند، اعدام شوند. در این اثر کلاژوار، آندرییف قاتل را با تصویر میکشد با تمام وجوه انسان بودنش و برای من تلنگری بود که آیا حکم اعدام بله؟ ادبیات است دیگر! چهارم هم پروندههای جنایی پادکست چنلبی. 4- این مجلد هم در مورد یک پروندهٔ جنایی روی یک عرشه رخ میدهد. روایت ترسناک است اما به دلهرهآوری جلدهای پیشین این سری نبود. اما به هرحال خواندن این کتابها و روایتها قلب را فسرده میکند و هرکسی نباید بخواند. در نهایت توجیه اخلاقی میتوان بافت برای این کتاب.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
34