اجنبی ها
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
داستان حاضر، ماجرای خانوادة پرجمعیت و سنّتی است که در روستایی زندگی خوشی را می گذرانند. روزی سه مرد و یک زن به خانة آن ها می آیند. «ادوارد»، «بیل»، «جیم» و خانم «ژانت» خود را تحصیل کرده و گردشگر معرفی می کنند. آن ها افرادی هستند که از وجود گنجی در خانة آن ها مطلع هستند و به بهانة پیدا نکردن مسافرخانه، به خانه آن ها آمده اند. آن ها در چند روز اقامت شان به بهانه های مختلف خانه را خراب می کنند و سرانجام گنج را می یابند. آن ها قصد دارند بدون اطّلاع خارج شوند که یکی از اهالی خانه به نام «بیژن» که اینک «ژانت» عاشق وی شده و «بهرام» جلوی آن ها را می گیرند. «بیل» نیز که عاشق دختر آن خانه، «نرگس» شده است، همراه آن ها نمی رود. در این زد و خورد «بهرام» که جوان رشیدی است، کشته می شود. «بیژن» زخمی می شود و آن ها با خارج شدن از خانه، خانه ای خراب با دو جوان کشته و زخمی و اهالی عزادار به جای می گذارند.