ما دایناسور بودیم: مجموعه داستان

ما دایناسور بودیم: مجموعه داستان

ما دایناسور بودیم: مجموعه داستان

شهلا زرلکی و 1 نفر دیگر
3.5
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

برایت که تلفنی گفته بودم که قضیه خارپشت ها چیست.خارپشت های عاشق،برایت کامل نگفته بودم.خوابش تکراری است.دو تا توده سیاه می بینید که به خاکستری می زنند.از این توده های خاکستری زائده هایی بیرون زده که می گوید شکل خار است.این توده های خاردار خاکستری به هم نزدیک می شوند و از هم فاصله می گیرند.این دوری و نزدیکی همان طور ادامه دارد تا این که از خواب بیدار شود.می گوید این ها جوجه تیغی اند و می خواهند عشق بازی کنند،اما تیزی خارشان نمی گذارد.به هم که می چسبند خارشان می رود توی بدن همدیگر.