جنون روز

جنون روز

جنون روز

موریس بلانشو و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

1

نویسنده در این اثر بخش مهمی از گذشته ی سیاسی، روانی، پزشکی و عاشقانه اش را به شیوه ای غیر مستقیم و به گونه ای ادبی روایت می کند. وی پس از افشای فجایع نازیسم، به دست یازیدن به سکوت اشاره می کند در بخشی دیگر از کتاب، سپردن خود به دست پزشکان ـ که کارشان تحت نظارت قرار دادن است ـ را یادآور می شود. در آغاز این نوشتار تصریح گردیده است: "نه فاضل ام نه جاهل. خوشی هایی داشته ام. این که چیزی نیست. زندگی می کنم و این زندگی بیش ترین لذت را به من می بخشد. پس مرگ؟ وقتی بمیرم (شاید همین حالا) به لذت بی کرانی می رسم. از مزه ی اولیه ی مرگ حرفی نمی زنم که بی مزه است و اغلب نامطبوع. دردکشیدن خرفت می کند. اما حقیقت مهمی که از آن مطمئن ام از این قرار است: از زندگی کردن لذتی بی حد و حصر دارم و از مردن، ارضای خاطری بی حد".