بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

درباره رمان و داستان کوتاه

درباره رمان و داستان کوتاه

درباره رمان و داستان کوتاه

4.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

4

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

در دیباچه کتاب «هنر چیست؟» اثر تولستوی، نویسنده این سطور گفت: «می کوشد، تا انجا که توانایی دارد، هنر را از راه ترجمه کتب معتبری که نویسندگان بزرگ جهان در این باره نگاشته اند، به خوانندگان بشناساند.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به درباره رمان و داستان کوتاه

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به درباره رمان و داستان کوتاه

            این کتاب جزء اوّلین تجربه های من در کتاب جدّی خواندن است
در هشت-نه سالگی خواندمش
در سنّی که معنی کلماتی چون سرف، نقطه ی ثقل، مازوخیسم و مثل این ها را نمی دانستم
(همه شان را اوّلین بار در این کتاب دیدم)
و هیچ یک از ده رمانی که موآم در این کتاب انتخاب کرده و به تفصیل دلایلش را برای انتخابشان توضیح داده را هم نخوانده بودم
امّا جدای از آشنایی گران بها با خود موآم (بعدها «لبه تیغ» و «خادم کلیسا»یش را خواندم. هر دو را دوست داشتم و دومی هنوز و همچنان یکی از بهترین داستان کوتاه هایی است که خوانده ام)، این کتاب مرا به واقع با اهمّیت «کتاب خواندن» به مثابه ی امری وجودی، در مقام کاری که موقعیت تو را  در هستی دستخوش تغییر و دگرگونی می کند، واقف ساخت...
شاید در آن سن خواندنش، چنین نتیجه ای داشته، نه این که خواندنش برای هر کسی چنین دستاوردی داشته باشد
و باعث شد که خیلی جدّی تر به کتاب ها و کتاب خواندن ها نگاه کنم
و تا مدّت ها بعد از خواندنش بهش فکر می کردم،
فهرست «ده رمان عالی دنیا از نظر من» درست می کردم، دوباره و چندباره ورقش می زدم تا اسم تک تک کتاب هایی که موآم ازشان نام برده بود (به مدح یا به ذم) را دربیاورم و در آن دفترچه های دست سازم یادداشت کنم و به این می اندیشیدم (با اندوه) که چرا نام هیچ کتاب فارسی در این فهرست نیست...
آن موقع هنوز جامعه شناسی ادبیات نگذرانده بودم وگرنه مایه هایی از این حوزه را دراین کتاب شناسایی می کردم
(آن جا که توضیح می داد چه طور «انگلیسی» بودنش در تدوین این فهرست نقش داشته)
و همین طور می فهمیدم که چرا نه موآم و نه هیچ کس دیگر -حتّی اگر فارسی بداند- نمی تواند فهرستی از ده «رمان» عالی دنیا بیاورد که تویش نام کتابی از نویسنده ای ایرانی به چشم بخورد...
بعدها در بیست و یک سالگی به توصیه ی احسان رضایی (در همشهری جوان) دوباره خواندمش.
طبیعی است که مثل بار قبل افسونم نکرد، همان به نظرم آمد که «در واقع» بود: نویسنده ی خوبی ده رمانی را که به نظر «خودش» برترین ها بوده اند، با ذکر دلایلش برای برترین دانستن آن ها، فهرست کرده.
همین.
امّا من -متأسّفانه یا خوشبختانه- حافظه ام بد نیست
بنابراین هرگز این کتاب را و کاری را که خواندنش با من کرد، فراموش نکردم...