برای تمام خاطرات ... سپاسگزارم

برای تمام خاطرات ... سپاسگزارم

برای تمام خاطرات ... سپاسگزارم

سسلیا آهرن و 2 نفر دیگر
2.5
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

«جویس بریجت»، پس از بیماری سخت و بستری شدن طولانی مدت در بیمارستان، به طور اتفاقی پسری را می بیند که حس عجیبی در وی برمی انگیزد، بی خبر از آن که پسر نیز چنین حسی را تجربه می کند. آن دو در موقعیت های متفاوت احساس می کنند حالاتی دارند که پیش از آن نداشته اند و به موضوعاتی واقف هستند که چیزی از آنها نمی دانسته اند. پس از تحقیق و آزمایش متوجه می شوند تزریق خون در بیمارستان دلیل این مسئله است. اکنون جویس و جاستین دنبال هم می گردند. تلاش آنها بالاخره نتیجه می دهد و پس از ملاقات با هم، تصمیم می گیرند بقیة عمر را با یکدیگر بگذرانند.