نخستین پرسشی که با دیدن این کتاب از خودتان می پرسید، تکرار عنوان کتاب است : «بی شعوری »؟ بله، بی شعوری! همان صفتی که روزانه این و آن را با آن مورد تفقد خود قرار می دهیم. کتاب را که بخوانید بدون استثنا این را از خودتان خواهید پرسید : « من هم بی شعورم؟» همین ترس و نگرانی از بی شعوری ممکن است شما را وادار به عقب نشینی کند و قید خواندن این کتاب را بزنید. اگر هم وسوسه تان کرده که آن را بخوانید در آن صورت یک گام به جلو برداشته اید. در هر دو صورت ،«بی شعوری» کتابی است که هم باید آن را بخوانید ! و هم آن را نخوانید! چرا که : بی شعوری بس است دیگر! کتاب «بی شعوری» فقط داستان درمان بی شعوری یک شخص خاص نیست ، بلکه روزنه ی امیدی است برای کسانی که به بی شعوری عادت کرده اند. حرفش هم این است که دلیلی ندارد کسی فکر کند ممکن نیست بتواند با شعور باشد. بی شعوری یک بیماری است ، مثل بقیه بیماری ها ، و روش درمانی مشخصی هم دارد .... چه خودتان بی شعور باشید و چه با بی شعورها رابطه داشته باشید ،با انتخاب این کتاب دست کم یک راهنمای خوب دارید که باعث می شود به بی راهه نروید.... پس همین الان کتاب را بردارید و شروع کنید به خواندن . ساعاتی بعد شما برای همیشع از شر بیشعوری خود و دیگران خلاص شده اید! بیشعوری بس است دیگر! لطفا؟!