راست پنجگاه
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
صداهای مربوط به ساخت و ساز،گاه به گاه شنیده می شود.پیرعطا عینکی آفتابی به چشم دارد که به صورتش بزرگ می آید.آهسته و با طمانینه به طرف جلوی صحنه می آید و دست کشان،شلنگ را از شیر آب جدا می کند و در حال جمع کردن شلنگ،چند سرفه ی پشت هم می کند.دل تو دلم نیست دخترم.تا بغلش نکنم،پام رو از این دارالمکافات بیرون نمی ذارم!حبیب رو میگم...دلت براش تنگ شده؟من اون موقع ها که زوری به بازو داشتم و مویی سفید نکرده بودم،پابند این عشق لامروت شدم...ای لیلا،کجایی که این روزا رو ببینی؟