افروختن و سوختن و جامه دریدن
به غارت چمنت بر بهار منت هاست که گل به دست تو از شاخ تازه تر ماند دو زلف یار به هم آن قدر نمی ماند که روز ما و شب ما به یکدیگر ماند
به غارت چمنت بر بهار منت هاست که گل به دست تو از شاخ تازه تر ماند دو زلف یار به هم آن قدر نمی ماند که روز ما و شب ما به یکدیگر ماند