پپه (داستان)
"پیت" عادت کرده بود پسرعموی خویش را که با خانوادۀ وی زندگی می کرد، همیشه نادیده بگیرد. پسرعمو، بچۀ آرامی است که هرگز وجودش احساس نمی شود و به همین دلیل پیت نام "پپه" را بر وی گذاشته است. زمانی که پیت به سن بلوغ رسیده و دچار هیجان های روحی بسیار به خاطر دوستی با دختری از همکلاسی هایش می شود، به ناگاه، پپه برای او حالت دوستی صمیمی را پیدا کرده و آن ها روابط خوبی با هم برقرار می کنند. اما زمانی که دوستی پیت با دختر به هم می خورد، او رویۀ سابق را پیش می گیرد و هم چون گذشته، با پپه، با تحقیر برخورد می کند. این مساله بر پسرک گران آمده و به ناگاه دچار رشد عقلی و شخصیتی بسیاری شده و این بار اوست که پیت را نادیده گرفته و با دوستان بسیار خویش روزگار می گذراند. اکنون این پیت است که در آروزی بازگشت روزهای پیشین و برقراری ارتباط دوباره با پپه است. اما نگاه پسرعمو خالی از هر نوع دوستی و آشنایی است.