مرد جهانگرد، مار خط خطی
خرید این کتاب از کتابفروشیها
روزی بود روزگاری بود. زرگری بود که از شهر خودش به شهر دیگری می رفت. راه او از وسط یک جنگل می گذشت. زرگر زیر لب آوازی می خواند و به راه خود می رفت. ناگهان زیر پایش خالی شد و در چاله ای افتاد. وقتی به خودش آمد فهمید که توی چاه بزرگی افتاده است. .
یادداشتهای مرتبط به مرد جهانگرد، مار خط خطی