مرد جهانگرد، مار خط خطی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
0
توضیحات
روزی بود روزگاری بود. زرگری بود که از شهر خودش به شهر دیگری می رفت. راه او از وسط یک جنگل می گذشت. زرگر زیر لب آوازی می خواند و به راه خود می رفت. ناگهان زیر پایش خالی شد و در چاله ای افتاد. وقتی به خودش آمد فهمید که توی چاه بزرگی افتاده است. .
یادداشتها