جنگاوران خونیرث
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
6
خواهم خواند
1
توضیحات
خبر تلخی بود اما واقعیت داشت. مرز خونیرث به آتش کشیده شده بود. اما همیشه از دل آتش دردها و رنج ها جنگاورانی از جنس فولاد سخت، به مبازره با دشمنان خونیرث بر میخیزند. خونیرث، سرزمین امن و آرامی که امنیتش را مدیون فداکاری جنگاوران است، ولی دشمن هر روز با قدرت بیشتری به مرز های این سرزمین زیبا میتازد. این کار را برای هیرسا، که فرمانده جنگاوران است، سخت میکند.
یادداشتها
1403/3/26
کتاب خوبیه ولی به نظر کمی ترسناکیه. متن کتاب ، روان و خوب بود . تصویرگری کتاب رو دوست داشتم ، بی نظیر بود. این کتاب برای بچه های کلاس پنجم و ششم ، جالب است. خلاصه کتاب : هیرسا دیر به محل کار رسید. اما اتفاق وحشتناکی افتاده بود ، خبر های بدی شنید : 《 دشمن به شهر خونیرث در کشورشان حمله کرده و مردم را می کشد ، ...》سه سال بعد ، هیرسا فرمانده جنگاوران مرز خونیرث بود و با یارانش ( تیلاو ، ژیران و آسو) از آنجا دفاع میکردند و مقابل سرباز ها و فرماندهان دشمن ( ریگال و لوی ) میجنگیدند . لوی و سربازانش کشته شدند. و پایگاه دشمن به اسم چشم شیر نابود شد. این باعث شد که هیرسا و جنگاورانش پیروز شدند. ولی ریگال مثل گرگی زخم خورده فرار کرد اما بعدا دوباره به خونیرث حمله خواهد کرد. ... شخصیت های این داستان: هیرسا ( فرمانده جنگاوران خونیرث) تیلاو (دوست هیرسا) آسو (سرباز هیرسا) ریگال ( دشمن هیرسا) دانشمند ( رئیسش : ریگال) لوی (دوست ریگال) ژیران (دوست هیرسا) صدرا ( شهردار خونیرث) اگر تو هم دلت میخواهد کمیکایی شوی بیا اینجا..👆🙂
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1