باغ زیتونی چشم "مجموعه داستانهای کوتاه کوتاه و بلند"

باغ زیتونی چشم "مجموعه داستانهای کوتاه کوتاه و بلند"

باغ زیتونی چشم "مجموعه داستانهای کوتاه کوتاه و بلند"

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

در داستان «مهاجر کوچک» وین، مدرسة مهاجر کوچک ایرانی، روبه روی اشتات پارک بود. مهاجر کوچک ایرانی، هم کلاسی اتریشی ها در کلاس دوم ابتدایی شده بود، در ایران با کفترها، گنجشک ها و قمری های خانگی اش حرف زده بود. در هوای ابری وین می خواست با بچه ها آشنا شده و بازی کند. او با زبان فارسی از خودش، پدر و مادرش و خانه اش گفت و اتریشی ها هم با زبان آلمانی حرف زدند. آن سو، روی نیمکت اشتات پارک پدر و مادرش به او خیره شده بودند. او زیر گریه زد و گفت دلش تنگ شده، برای خانه و وطن... این بار هیچ کدام از بچه ها نفهمید مهاجر کوچک به زبان فارسی چه گفت و چرا گریه کرد. این مجموعه شامل داستان های کوتاه و بلند با عناوینی چون آلبوم عکس، از خاطره، الکن، سه صفر، متن سنگ قبر، کما، بارش و... است.