هستی آیینه: گفتگو با محمد رضا اصلانی

هستی آیینه: گفتگو با محمد رضا اصلانی

هستی آیینه: گفتگو با محمد رضا اصلانی

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

ینها دردناک است، اگر کسی در زندگی اش برای یک بار هم که شده، یک طرح از بدن انسان زده باشد، حتی یک طراحی کوچک، محال است بتواند صحنه ی اعدام یک انسان را تماشا کند. بدن یک انسان زیباست، چون نظام نسبت های طلایی ست . این ها به زن و درخت و طبیعت و همه چیز تجاوز میکنند. من گاهی از دیدار غروب، تا مرز سکته پیش رفته ام. نفسم از لحظه ی سقوط افتادن آفتاب بند می آید. عظیم است. اتفاق مهم کیهانی ست. راه رفتن یک آدم و پاها برای من حیرت آور است. در پاها رفتارهای زیادی می بینید. گاهی اوقات پاها شبیه چهره ی انسان میشوند. من در فیلم هام؛ اینسرت های زیادی از پا گرفته ام. همین طور نماهای زیادی از دست ها، دست ها میتوانند فضا بسازند. من از حرکت دست ها دچار هیجان میشوم؛ اینکه در نهایت این دست در کجا میخواهد بایستد. وقتی یک دست تکان میخورد، حادثه ی مهمش این است که کجا میخواهد بایستد.ایستادن و حرکت دست، اتفاق مهمی ست. قلب انسان از تصورش می ایستد. دیوانه آساست. اینها دیوانپی نیست. اینها تحلیل ذرات هستی است. این فهم زیبایی ست. من هیچ گاه زندگی نکرده ام، این بد است. نزدیکانم این را بارها به من گفته اند. درست است...آن قدر مسئله در من پیچیده است که زندگی کردن را فراموش کرده ام.حالا دارم خسته میشوم...