روزی که هزار بار عاشق شدم "مجموعه داستان"
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
خرید این کتاب از کتابفروشیها
وقتی در اتاقش را در بیمارستان باز کردم و دیدم روی تخت نشسته، نفس راحتی کشیدم، آخر هفته پیش با هم قرار ماهی گیری گذاشته بودیم. صبح تلفن کردم که بقیه قرارو مدارمان را بگذاریم که دخترش گفت.(بابا خونه نیست.)(کی می آید؟)(نمی دانم.)...