بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بی پدر

بی پدر

بی پدر

2.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

دومین رمان مژده سالارکیا داستانی است از خانواده‌ای عجیب که حتی مردگان‌شان نیز دست از سر ماندگان برنمی‌دارند... سالارکیا، نویسنده و منتقد جوان روزگار ما که در دانشگاه ادبیات فارسی خوانه، پیش از این مثلث‌های موازی را منتشر کرد که نشان از علاقه‌ی او داشت به رابطه‌های ساده‌ی انسانی که ناگهان در هم گره می‌خورند. بی‌پدر قصه‌ی دختری است که کار گویندگی می‌کند و روزگار می‌گذراند. او در سالگرد فوت زنی به نام جریره قصه‌ی خود را آغاز می‌کند. زنی که آغاز راهی است برای کشف سرنوشت‌های معمایی روابط خانواده‌ی او.. قصه‌ی پدر، مادر، بمباران‌های دهه شصت تهران و آدم‌هایی که تلاش می‌کنند از قاب عکس‌های خود بیرون بیایند و خود را از نو ثابت کنند. این دختر با بازگشت به ملک پدری راهی سفری می‌شود در زمان که به تدریج او را از انواع اتفاق‌هایی که بر سرش آمده آگاه می‌کند. و این میان پدر نقشی متفاوت و شگفت‌آور دارد. سالارکیا رمانی نوشته که از نفس نمی‌افتد و مدام به قصه‌های خود خواننده را دچار موقعیت‌های تازه‌ای می‌کند، موقعیت‌هایی که در آن‌ها گناه، تمرّد و گریز و البته نفرین‌ها کار خودشان را کرده‌اند. حالا او مانده و این مردگان که باید ردشان را بزند و بفهمد چرا چنین احضار شده‌اند...