خانه پر سر و صدا
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در این کتابچه ی مصور و رنگی که برای گروه سنی "ب"، تالیف شده، حکایت پیرمردی بازگو می شود که از سروصدا خوشش نمی آمد. تخت او صدا می داد، کف کلبه ی وی هنگام راه رفتن صدا می داد،و.... تا این که پیرمرد نزد قاضی رفت. قاضی به او پیشنهاد کرد یک گاو به خانه ببرد. پیرمرد این کار را انجام داد اما دید چیزی از سروصدای خانه کم نشده است. او برای دوم نزد قاضی رفت این بارهم به پیشنهاد قاضی الاغی را به خانه آورد. اما اوضاع خانه تغییر نمی کرد. او برای بار سوم و چهارم و.... نزد قاضی رفت هربار حیوانی را معرفی می کرد. تا این که پیرمرد عصبانی شد و از این کار قاضی نزد او شکایت کرد. قاضی این بار به او گفت حیوان ها را یک به یک از خانه ات بیرون ببر. پیرمرد این بار نیز به گفته های قاضی عمل کرد و تازه متوجه شد قبلا چه خانه ی آرام و راحتی داشته است که به آن اهمیت نمی داده است.