کتاب حاضر، دربردارندة مجموعه داستان های کوتاه انگلیسی ـ قرن ۲۰ م ـ ، با موضوعاتی چون ثروت اندوزی، پول پرستی و فریب کاری انسان است. عنوان داستان ها عبارتند از: «پیام تبریک ملکه»، «اقرارِ کور»، «به مصلحت»، «دیوِ آزموده به از مردم ناآزموده»، «بی تو عمری!»، «کفش های پاشنه بلند»، «حقه»، «نجات خواهم یافت» و «چشمان تیزبین». در خلاصة داستان «چشمان تیزبین» آمده است: خانوادة «گربنار» در دهکدة کوچکی به نام «هرتزندرف» زندگی می کردند. کوچکترین عضو آن ها «هنس جولیوس» نام داشت که به دانشگاه راه پیدا کرده و به عنوان وکیل مشغول به کار شد. او دارای چشمان تیزبین و علاقمند به کلکسیون های ارزشمند بود. روزی او وکالت «فریدریچ بلاخ» نقّاش را به عهده گرفت. با اطلاع از هنر او، او را با پرداخت جریمه تبرئه کرده و از وی خواست در قبال دستمزد هفتگی نقاشی «دوازده حواریون» را بکشد. گرنبار در هر بار پیگرد قانونی بلاخ، او را نجات داده و سرانجام آثار او را جمع آوری کرده و به نمایش گذاشت و مقدار بسیار زیادی فروخت و این در حالی بود که خود بلاغ از دنیا رفته بود.