راهی طولانی که رفتم: خاطرات یک کودک سرباز
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
3
توضیحات
وقتی بچه بودم،پدرم میگفت:اگر زنده هستی امید به روزی بهتر و رخ دادن اتفاقاتی خوب وجود دارد اما اگر هیچ چیز خوبی در سرنوشت انسان باقی نمانده باشد،او خواهد مرد.در طی سفرم به این گفته فکر میکردم که باعث میشد همچنان به حرکت ادامه دهم،حتی مواقعی که نمی دانستم به کجا می روم.آن کلمات عاملی برای به حرکت دادن روحم به سمت جلو شدند،و باعث شدند تا زنده بمانم.
لیستهای مرتبط به راهی طولانی که رفتم: خاطرات یک کودک سرباز