معرفی کتاب دراز النگه اثر علی ناصری

دراز النگه

دراز النگه

علی ناصری و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

شابک
9789645052629
تعداد صفحات
28
تاریخ انتشار
1386/5/24

توضیحات

        همه ی مردم شهر، دراز النگه را می شناختند، ولی او هیچ کس را نمی شناخت، زیرا قد بسیار بلندی داشت. از وقتی که کوچک بود روزی یک متر به قدش اضافه شده بود و ماه ها بود که از کوه ها و ابرها نیز بالا رفته بود. مدت ها بود که با کسی حرف نزده بود، و کسی را ندیده بود. تا این که یک روز از دست خودش خسته شد و مشکل اش را با کوه قاف در میان گذاشت. او نیز چاره را از سیمرغ پرسید و سیمرغ پس از ساعت ها فکر، گفت: "تو هر روز باید با یک شاخه گل به یک میهمانی بروی. بهتر است از قله ی کوه قاف شروع کنی، بعد بقیه ی کوه های بلند، بعد ابرها، بعد ساختمان ها، بعد خانه ها و بعد مردم و پدر و مادر". فردای آن روز، دراز النگه کارش را شروع کرد و هر روز از دامنه ی کوه قاف شاخه گلی چید و به یک میهمانی رفت. پس از مدتی او آخرین دسته ی گل را برای پدر و مادرش برد. شب زیر نور مهتاب، دراز النگه دراز کشید و نگاهش را به قله ی کوه قاف دوخت. سیمرغی که به اندازه ی یک نقطه بود، در آن بالا پرواز می کرد. یک لحظه از این که به درازی کوه قاف بود، حیرت کرد. به یاد راه حل عجیب سیمرغ افتاد. هر چه قدر فکر کرد که چرا سیمرغ آن راه حل را داد، به جایی نرسید. او هیچ وقت نفهمید که چطور قدش به اندازه ی قد همه ی مردم شهر شد.