چیزی که دور گردنت حلقه می زند

چیزی که دور گردنت حلقه می زند

چیزی که دور گردنت حلقه می زند

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

1

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

نامابیا، پسر استاد دانشگاه، در یکی از شهرهای نیجریه، از کودکی هر زمان کار بدی انجام می داد بدون این که تنبیه شود، وانمود می شد که کاری انجام نداده و با این کار به او فرصت یک شروع داده می شد، تا اینکه روزی جواهرات مادر را به سرقت برد، ولی بعد اقرار کرد. مدتی در شهر نیجریه پسران پرفسورها و استادان دانشگاه تحت تاثیر برنامة آموزشی تربیتی «خیابان کنجدی» اقدام به سرقت می کردند و والدین آنها با وجود آگاهی، سرقت ها را به لات های بی سر و پای اطراف شهر نسبت می دادند. به علت وجود گروه شورشی کالت ها ـ گروهی که مسلح به سلاح های گرم، تبر و ابزار شکنجه بودند و وحشیانه از هم انتقام می گرفتند ـ اعلام منع رفت و آمد شبانه می شود، اما نامابیا آن شب به خانه نمی آید و صبح روز بعد مامور امنیتی خبر دستگیری او را به همراه گروه کالت ها اعلام می کند. او را به زندان در شهر انوگو می برند و طی حوادثی او به سلول شمارة یک که کابوسی برای هر زندانی به شمار می رفت، برده می شود. در این کتاب داستان های دیگری به نام های بدل، تجربة شخصی، ارواح، چیزی که دور گردنت حلقه می زند، سفارتخانة آمریکا، فردا خیلی دور است و مورخ سرسخت می خوانیم.