معرفی کتاب کارآگاه آقای حشمتی اثر عباس اشرفی
در حال خواندن
0
خواندهام
4
خواهم خواند
0
توضیحات
آقای حشمتی صدا را -یکی دو مرحله- بالا می آورد و حواسش -از نیمه های یک خبر- به صدای گوینده جلب می شود. گوینده سالگرد حادثه ی هیروشیما را – با آب و تاب- اعلام می کند و حکایتی روایت می کند از «میکودو» امپراطور ژاپن در آن سال ها:در آن ایام، مردم در سرتاسر امپراطوری، میکودو یعنی امپراطور را خدا می دانستند. پس از پذیرش شکستِ طرف ژاپنی در جریان جنگ جهانی دوم، میکودو به صورت زنده -در رادیو- با مردم سخن می گوید.خطاب به ملت ژاپن:سلام. من، خدا نیستم. من میکودو هستم و بابت اشتباهاتم متأسفم.در واقع ویرانی واقعی در پی تعداد قربانی ها و ویرانی کامل دو شهر ناکازاکی و هیروشیما رقم نخورده بود. ویرانی واقعی در پی پیام جناب میکودو رقم خورده بود. چراکه حالا مردم در سرتاسر امپراطوری، دیگر خدای خودشان را از دست داده بودند.اما آقای حشمتی که دیگر حوصله ی این حرف ها را ندارد، موج رادیو را عوض می کند و به اخبار هوا می رسد.
یادداشتها