فاصله ای که پیر شد (قصه های سال های 1373 تا 1385)

فاصله ای که پیر شد (قصه های سال های 1373 تا 1385)

فاصله ای که پیر شد (قصه های سال های 1373 تا 1385)

محمدرضا شمس و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

مجموعة حاضر حاوی داستان های کوتاه تخیلی با عنوان های «مداد»، «غبار کوچک»، «عروسی»، «یه روز یه آقاهه»، «آرزوی اسکلت»، «آقای نمکدان»، «آینه ها»، «فاصله ای که پیر شد»، «دماغ جادوگر»، «سیب کرم به دوش»، «خدا»، «به جای زندگی نامه» و... است. در خلاصة داستان «فاصله ای که پیر شد» آمده است: چشمه ای با آب زلال وجود داشت که تمام پرنده ها و چرنده ها وقتی تشنه می شدند، کنار این چشمه می آمدند و آب می خوردند. آن طرف بوتة گلی روئیده بود که گل های سرخ و سفید خوشبویی داشت. گل و چشمه عاشق هم بودند، اما فاصله ای بین آنها وجود داشت. روزی گل و چشمه به وجود فاصله اعتراض کردند و او را مانعی برای رسیدن به هم دانستند، فاصله نیز تصمیم گرفت گل و چشمه را به هم برساند؛ اما تصمیم او نتیجه ای نداد و حاصل آن خشکی گل و چشمه و همچنین پیر شدن خودش شد.