چین کلاغ (قصیده واره ها)
اشعار این مجموعه با عنوان "قصیده واره" و "غزل قصیده" سروده شده نمونه ای از آن بدین قرار است: این جا، نمی دانی پدر، در خویش زندانی شدم/ در پای بهت و دغدعه هر روز قربانی شدم/ محفل به راه انداختم، هر روز و هر شب، ای دریغ!/ اندوه را دامن زدم، افسوس را بانی شدم/ زن، تازیانه، نیچه، نان، مزدشت و عهد باستان/ باری به حرف این و آن، مزدک شدم، مانی شدم/.... / گفتی سیاهت می کنند آن دوده بی دودمان/ گفتنی: مرد! رفتم، پدر! عین پشیمانی شدم/ آوار شد بر من ستم، تحمیل شد بر من سکوت/ آواره ای سرخورده ام، آوار ویرانی شدم/....