زمستان شغال

زمستان شغال

زمستان شغال

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

1

«زمستان شغال » سرگذشت های پراکنده از وقایع غریب و آدم هایی است که در سیطره ی رئالیسم خشک جاری در جوامع شهری گیر افتاده و سرگردان اند. مردمانی که نمی دانند با سرو شهرشان چه کنند، با رجعت پدرانشان یا با فرشته ای که میانشان می گردد. در چار دیواری هایی گیر افتاده اند که هر روز می آیند و فضای زیستنشان را می خورند و تنگ تر می کنند. برخی از آن ها دریافته اند شاید با رها کردن و پا دادن به شغال درنده ی درونشان کارها بهتر پیش برود.«همه ش از خدا می پرسم کی قراره این زن رنگ آسودگی ببینه. کی تشخیص می ده که دیگه بسه؟ چون پیمونه ی بعضی انگار سررفتنی نیست، هر چی هم که زندگی چپ و راستشون کنه. عمری گره از کار مردم باز کردی، بی اونکه یکی ازشون بشناسی. حالا به درد من برس. به داد کسی که ظلمت کرده اگه برسی هنره.»