صدایم کن

صدایم کن

صدایم کن

ویولت رازق پناه و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

این کتاب مصور، حکایت نوجوانی است که تنها او صدای تپش درخت مقدس آبادیش را در خشکسالی شنید، بازی را رها کرد و دنبال صدا تا درخت کشانده شد. درخت غمگین بود، زیرا صدای آرزوهای دخیل های بسته شده بر شاخه هایش را دزدیده بودند. دخترک را مامور بازگرداندن صدای آرزوها کرد. پری بازیگوش را هم همراه او نمود. قصه های قدیمی یکی یکی آمدند و قهرمان های آن ها هر کدام تجربه ای را با او در میان گذاشتند. اما تنها "چهل گیس" کمی از مسیر هدفش را روشن کرد، آن هم به خاطر صداقت و عشق و پایداریش. انگشتر سلیمان او را به اسطوره ها برد و....