بچه های قاف: (20 خاطره از 20 آزاده ی بهشهری)

بچه های قاف: (20 خاطره از 20 آزاده ی بهشهری)

بچه های قاف: (20 خاطره از 20 آزاده ی بهشهری)

محمدرضا مبارکی و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

یکی از شاخه های ادبیات جنگ، ادبیات بازداشتگاهی نام دارد. این نوع ادبیات، بازگو کننده خاطرات تلخ و شیرین افرادی است که چند صباحی از عمر خویش را در اسارت دشمن به سر برده اند. کتاب حاضر نیز که در زمره ادبیات بازداشتگاهی به شمار می آید، دربردارنده خاطرات ۲۰ تن از آزادگان شهر «بهمنشیر» از دوران اسارت است. در بخشی از خاطرات «حیدرعلی احمدی» می خوانیم: «شبی از شب ها که بر اثر فشار خستگی و سختی به خواب رفته بودیم، غم و اندوه از در و دیوار بازداشتگاه می بارید و بوی تعفن، چرک و خون زخم ها فضای اتاق را پر کرده بود. ناگهان صدای آن نوجوان ملایری در آن سکوت غمبار توجه همه را به خود جلب کرد. او مدام می گفت: «خواب امام حسین(ع) را دیده ام» در همین لحظه که سکوت سالن با فریاد های آن نوجوان شکسته شده، بوی خوشی فضای اتاق را پر کرد. فضایی که تا لحظاتی قبل بوی چرک و خونابه می داد، الان پر از بوی خوش عطر و گلاب شده بود. طوری که آن بوی معطر، هر انسانی را مدهوش می کرد.»