سرود مردگان

سرود مردگان

سرود مردگان

فرهاد کشوری و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

کتاب حاضر، رمانی ایرانی است که با قلمی شیوا و از منظر من روای روایت می گردد. این داستان روایت مردی، بازنشستة شرکت نفت در یک شبانه روز است. داستان فلاش بک می خورد و مرد گذشته اش را به یاد می آورد، از نخستین روز هایی که دکل حفاری چاه نفت را به مسجدسلیمان آوردند، تا هنگامی که نفت آن چاه به پایان رسید، در این رمان دنبال می شود. «ماندنی احمدی» کارگر بازنشسته ی شرکت نفت، پس از مرگ همسرش در خانه اش تنها زندگی می کند. و این کتاب در واقع، یادها و خاطراتی است که دست از سرش برنمی دارند. در بخشی از داستان می خوانیم: ««رینولدز» نرسیده به چشمه نفتی از اسب پیاده شد، بی هیچ ناراحتی از بوی بد و سرگیجه آور نفت، رفت کنار چشمه، کمر خم کرد و انگشت زد توی چشمه نفتی، قامت راست کرد و خیره شد به انگشت نفتی اش. انگشت را بالا برد و گرفت زیر برق آفتاب. «میرزا ابراهیم» و «برادشاو»، که خمیازه می کشید از بی خوابی و خستگی راه، کنارش ایستادند. «رینولدز» ذوق زده حرف هایی زده بود و بعد به جایی اشاره کرده بود که باید چادر می زدند».