پشه و باد
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
0
نسخههای دیگر
توضیحات
روزی پشه ای نزد سلیمان نبی آمد و از باد شکایت کرد که «باد مرا به هر سو که می خواهد می برد و من هیچ توانی در برابر او ندارم». سلیمان گفت: «من نمی توانم یک طرفه قضاوت کنم، باید باد را نیز احضار کنم.» وقتی سلیمان باد را صدا زد، پشه از شدت باد دوباره روی زمین افتاد و غلت زد و بعد فرار کرد. سلیمان پرسید؟ کجا می رود؟ پشه گفت: «جایی که باد هست من نمی توانم باشم. بهتر است از او دوری کنم تا اینکه از تو دادخواهی کنم.» «پشه و باد» از مجموعه «داستان های زیبای مولوی» است که با نثری ساده و روان و تصاویری متناسب با آن برای گروه سنی «ب» و «ج» تدوین شده است. همچنین در کتاب شعر این داستان و مختصری از زندگی نامة مولوی آورده شده است.