چهل حکایت، چهل راز موفقیت
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در حکایت تخته سنگ وسط جاده می خوانیم: در زمان های گذشته، حاکم شهر، تخته سنگی را وسط جاده قرار داد تا عکس العمل مردم را نسبت به آن ببیند. بعضی از بازرگانان و ندیمان بی تفاوت از کنار آن می گذشتند و برخی هم غرولند می کردند، ولی هیچ کس آن را برنمی داشت. تا این که یک مرد روستایی با بارهای خود به آنجا رسید. او با حوصله کوله بارش را زمین گذاشت و با زحمت تخته سنگ را از وسط جاده کنار زد. ناگهان زیر آن کیسه ای پر از سکة طلا یافت که همراه آن نوشته ای بود که: «هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد». مجموعة حاضر مشتمل بر حکایت های کوتاه و پندآموز است و عنوان های برخی از آنها عبارت اند از: شهر افسانه ای و چوبة دار؛ طالب دیدار با خدا؛ دخترک فداکار و معجزة خریدنی، و پسرک زرنگ و دیدار شبانه با پدر.