دوست: روایتی بر سرگذشت کیمیا دختر خوانده مولانا جلال الدین رومی

دوست: روایتی بر سرگذشت کیمیا دختر خوانده مولانا جلال الدین رومی

موریل مافروی و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

"کیمیا"، در روستایی با خانواده اش، روزگار می گذراند، اما روح همیشه ناآرام او در گذارهایی گاه و بی گاه به ورای دنیای مادی، او را از کودکان هم سن خود متمایز ساخته بود. "احمد"، جوانی که در پی شنیدن سخنان مولانا عزلت گزینی پیشه کرده بود به حوالی روستای محل زندگی کیمیا می رود و او را باکلام مولانا آشنا می سازد. کیمیا به قصد تحصیل، راه قونیه را در پیش می گیرد و طی اتفاقاتی در خانه ی مولانا سکنی می گزیند. پس از مدتی شمس تبریزی به دیدار مولانا می رود و پس از آن و با شروع دوری گزینی های مولانا، مردم نسبت به شمس بدبین می شوند. شمس مدتی غایب می شود و در بازگشت مجدد او، کیمیا به خواست مولانا با وی ازدواج می کند. شمس در خانه ی مولانا ساکن می شود و به تدریج کیمیا را با اسرار عشق الهی آشنا می سازد و با او از مکاشفه های خویش سخن می گوید. با مرگ کیمیا، شمس برای همیشه قونیه را ترک می کند و کسی از سرانجام وی باخبر نمی شود.