معرفی کتاب شیر و خر دانا اثر مجتبی بنایی

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
مردی خری داشت. پس از چند سال خر پیر شد و صاحبش او را بیرون کرد. خر رفت تا به جنگل سرسبزی رسید. او خیلی تشنه و گرسنه بود، آب خورد و علف های خوبی برای خوردن پیدا کرد و با خوشحالی عرعر بلندی کرد. در آن نزدیکی شیری زندگی می کرد که تا به حال خر ندیده بود و صدای آن را نشنیده بود، خیلی ترسید. برای همین آهسته آهسته به طرف صدا رفت و خر را دید. خر که از آمدن شیر خبر نداشت هرچند لحظه یک بار عرعر می کرد. در همین موقع لاک پشت بزرگی را دید که آرام آرام به سمت او پیش می آید خر از جا پرید و لگد محکمی به لاک پشت زد. لاک پشت به هوا پرت شد و جلوی شیر به زمین افتاد. ترس شیر بیشتر شد در همین لحظه خر هم شیر را دید اما.. . .