خورشید خاندان اسکورتا

خورشید خاندان اسکورتا

خورشید خاندان اسکورتا

لوران گوده و 1 نفر دیگر
5.0
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

4

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

«صبح یک روز از ماه اوت 1946، مردی سوار بر الاغ وارد مونته پوچو شد. بینی صاف و دراز و چشم های مشکی داشت با چهره ای نجیبانه. جوان بود؛ شاید بیست و پنج ساله. ولی چهره ی کشیده و لاغرش قیافه ای جدی به او می داد که سنش را بیشتر می نمود. سالخورده های دهکده به یاد لوچیانو ماسکالزونه افتادند. مرد ناشناس هم با همان گام های آهسته سرنوشت وارد دهکده شد…»لوران گوده با این کتاب جایزه ی گنکور فرانسه را در سال 2004 از آن خود کرد. او در این رمان سرگذشت چند نسل از دودمانی را بازگو می کند که بس مصیبت ها دیده و رنج ها کشیده اند و در عین شرارت و تندخویی، شرافتمند، زحمتکش و یار و یاور هم بوده اند. نویسنده می توانست تاریخچه ی زندگی این خانواده را در چند جلد بنویسد اما گوده شیفته ی ایجاز است و به بیان آنچه مهم و ضروری است، بسنده می کند.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خورشید خاندان اسکورتا

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به خورشید خاندان اسکورتا