مردن که جرم نیست

مردن که جرم نیست

مردن که جرم نیست

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

1

نرگس از آینه می ترسد. فوبیای آینه دارد. برای همین ما هیچ آینه ای در خانه نداریم. این ترس،حتی نرگس را پیش روانپزشک هم برده است.آن طور که خودش می گوید یک روز عصر،ترس دست او را گرفته برده پیش آقای جلیلی.می گفت وقتی به خودش آمده دیده که در مطب دکتر است.حالا چند ماهی می شود که قرص ها به جای او زندگی اش را اداره می کنند.قرص ها می گویند که کی باید بخندد و کی گریه کند.یا کی بخوابد. اگ دست خودش بود هیچ وقت از آن اتاق کوچک دم کرده که دیگران اسمش را تن، و او چار دیواری گذاشته پایش را برون نمی گذاشت.حالا هر روز قرص ها دست او را می گیرند و برای خرید یا پیاده روی به خیابان می برند.