دختری چشم طلایی

دختری چشم طلایی

دختری چشم طلایی

2.5
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

آه عزیزم! این زن ناشناس زیبایی که تا به حال نظیر او را ندیده بودم، از آن زنانی بود که رومیان آن را زن آتش می نامند. ابتدا آن چه مرا تحت تاثیر قرار داد و چیزی که هنوز شیفته ی آن هستم دو چشم زردش بود مانند چشمان ببر؛ زرد طلایی که می درخشید، یک زرد زنده ، زردی که فکر میکند، دوست دارد و مطلقا در جیب جلیقه ی شما قرار میگیرد.پل فریاد زد:عزیزم ما این دختر را می شناسیم. او گاهی به اینجا می آید. او را دختر زرین چشم می نامند. ما این لقب را به او داده ایم. دختر جوانی است که حدودا بیست و دو سال سن دارد و من او را زمانی دیدم که بوربون ها هنوز بر تخت سلطنت بودند اما زن همراهش صد هزار برابر از او زیباتر بود.هانری گفت:پل ساکت شو. محال است زنی زیباتر از او باشد. دختری سفید پوست با ظاهری ظریف و گیسوانی خاکستری به مثابه گربه ای که میخواهد خود را به پاخای شما بمالد.بند سوم انگشتانش تارهای کرکی داشت و در گونه های او پرز سفیدی دیده میشد که در زیر اشعه ی خورشید پرتو می افکند و از بناگوش تا گردن او را فرا میگرفت.