بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بچه های راه آهن

بچه های راه آهن

بچه های راه آهن

ادیت نزبیت و 1 نفر دیگر
4.3
27 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

53

خواهم خواند

11

آنها از اصل بچه های راه آهن نبودند. آنها فقط بچه هایی حومه نشین و عادی بودند که با پدر و مادرشان یک خانه ییلاقی معمولی، البته با همه نوع وسایل مدرن و راحت، زندگی می کردند. مادرشان نیز وقت خود را صرف این نمی کرد که بیهوده به دیدن زنهای کودن برود یا بیهوده در منزل بنشیند تا آن زنها به دیدن او بیابند. تقریبا همیشه در خانه می ماند و آماده بود که با بچه ها بازی کند و برایشان کت آنها از اصل بچه های راه آهن نبودند. آنها فقط بچه هایی حومه نشین و عادی بودند که با پدر و مادرشان یک خانه ییلاقی معمولی، البته با همه نوع وسایل مدرن و راحت، زندگی می کردند. مادرشان نیز وقت خود را صرف این نمی کرد که بیهوده به دیدن زنهای کودن برود یا بیهوده در منزل بنشیند تا آن زنها به دیدن او بیابند. تقریبا همیشه در خانه می ماند و آماده بود که با بچه ها بازی کند و برایشان کتاب بخواند، یا اینکه به آنها در مشق و درسشان کمک کند. این سه بچه خوشبخت همیشه هر چیزی که می خواستند داشتند. پدرشان هم هرگز بدخلقی نمی کرد و آماده بود که بیشتر اوقات در بازی و سرگرمی با آنها همراه شود. آنها واقعا خوشبخت بودند و تا موقعی که مجبور نشده بودند واقعا به نحو دیگری زندگی کنند، حد و اندازه این خوشبختی را حس نمی کردند.آن تغییر ناگوار کاملا ناگهانی پیش آمد و زندگی آنها را دگرگون ساخت. اما آن بچه ها بزودی یاد گرفتند که چگونه با آن طوفان روبه رو شوند و آن را پشت سر بگذارند. ...more

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بچه های راه آهن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به بچه های راه آهن

نمایش همه
سفر الماسخانه یی برای شبکمی دیرتر

کتاب های ۱۴۰۲ من 💜📚📝

25 کتاب

اول از همه ممنونم از بهخوان که باعث شد اشتیاق دوباره ای نسبت به کتاب خواندن به دست بیارم .‌ اشتیاقی که چند وقتی از بین رفته بود . ممنونم بهخوان 🙏😍 اما در اینجای کار می خوام درباره کتابایی که امسال خوندم و دلیل اینکه حالا چرا اینا رو خوندم ، صحبت کنم 👌: دختران آفتاب رو بعد از سال ها خاک خوردن در کتابخانه ، تابستان شروع به خواندش کردم به خاطر اینکه گفتم شاید این کتاب بتونه سوالات مختلفم رو تو این سن پاسخ بده . شبیه مریم رو از کتابخونه جمکران خریدم به دلیل اینکه باغ طوطی رو خونده بودم . باغ طوطی هم ، ماه رمضان پارسال مامانم برام خرید ، اولش ظاهرش خورد تو ذوقم ولی هیچوقت نباید از رو ظاهر قضاوت کرد . بچه های راه آهن هم بعد از سال ها شروع به خواندنش کردم و لذت بردم . شاهزاده و گدا هم که دیگه همه باهاش آشناییم ، بی نظیره !! سپید دندان هم به دلیل قلم شگفت انگیز جک لندن خوندمش . آوای وحش هم چون که از قبل سپیدان دندان رو خونده بودم ، از نمایشگاه کتاب امسال خریدم و لذت بردم . کتاب های سرگذشت استعمار هم ، پارسال با یه مسابقه ای به نام هیس طوری آشنا شدم و برای اولین بار رفتم سراغ کتابهای تاریخی و خوشحالم که پا در این راه گذاشتم . نیکلاس نیکلبی رو به خاطر قلم مجذوب کننده چارلز دیکنز و علاقه بیش از حدم به نوشتنش ، از کتاب خونه مدرسه مون امانت گرفتم . هاکلبری فین هم تابستان که وقت آزادی داشتم شروع به مطالعه اش کردم و چندان لذتی نبردم. امضای جوجه تیغی رو یکی از فامیل هامون تو تولد دخترش به همه بچه ها کادو داد ، اولش خورد تو ذوقم و پیش خودم گفتم ( یعنی واقعاً فکر کرده من از این کتاب می خونم ) ولی بعداً به طور اتفاقی بازش کردم و چند صفحه اول رو که خوندم عاشقش شدم. خانم دات فایر هم به دلیل اینکه فیلمش رو دیده بودم ، از کتابخانه مدرسه مون امانت گرفتم . باغبان شب هم به دلیل جلد جالبش از کتابخانه امانت گرفتم و واقعا خوشحالم که این کتاب رو مطالعه کردم . پسری در برج هم همین طور شد و در طول امتحانات ترم ، بعد از هر امتحان ، تو تایم انتظار برای رسیدن ماشین می خوندمش . رویای نیمه شب هم که آنقدر معروف بود شروع به خواندنش کردم . روزگار عمار و ماموریت در قصر رو چون بقیه کتاب های این مجموعه رو خوانده بودم ، امانت گرفتم و خوندمش. سرود کریسمس رو هم یکی از همکلاسی های پارسالم معرفی کرد و امسال خریدم و خواندم. قتل راجر آکروید هم به دلیل اینکه جدیدا علاقه پیدا کردم به ژانر جنایی و معمایی ، خریدم و چالش بهخوان انگیزه ای شد تا یه هفته ای تمومش کنم . و البته این کتاب کادوی نمره بیست تو کارنامه ترم اولم بود . و کتاب سفر الماس و خانه ای برای شب هم که در حال خواندنشون هستم و امیدوارم تا سال جدید بتونم تمومش کنم 😍🌹 به امید اینکه در سال پیش رو کتاب های زیبا و زیادتری رو بخونم 🖤💜

یادداشت‌های مرتبط به بچه های راه آهن

            کتاب یه کلاسیک به تمام معناس... پیش تر قصر افسون شده رو از خانوم نسبیت خونده بودم و اونقدر خوب بود که به تالکین و لوئیس حق دادم از اون کتاب الهام گرفته باشن ولی این یکی خیلی ستم بود!!!:دی  داستان یه خانواده ی خوب فرهیخته ی با شعور همه چی تمام با یه مامان و بابای کامل و تهِ هرچی اخلاقیات که وضعیت مالی خوبی دارن بعد یهو به یه دلیل نا معلومی فقیر میشن و باباهه نا پدید میشه و اینا میرن به یه روستایی که تنها سرگرمی سه تا بچه میشه ایستگاه راه آهن اون روستا 
و ماجرای این سه تا بچه ست که چطور تو دلِ همه میرن و چطور کارای قهرمانانه می کنن که اصلا خوب و باورپذیر در نیومده... باید بگم از بس باور پذیر نشده که می تونین بگین یه داستان صد در صد تخیلیه!!!

به شخصه از حضور و دخالت آگاهانه ی نویسنده ها به عنوان راوی توی داستان (خصوصا داستان کودک و نوجوان) خوشم میاد مث کارایی که بعضا مونتگومری کرده تو مجموعه ی امیلی یا بعضی روایتگری های تالکین یا لوئیس عزیز. خانوم نسبیت هم تو داستان های کودک و نوجوانش حضور داره تو متن داستان  ولی حضورش توی این یکی داستان به شدت مزاحم و روی مخ بود. و خیلی ریاکارانه و نچسب!!!

ولی با همه ی بدی هاش یه حال مثبت معصوم خوبی داشت. به درد نوجوونا که میزان باورپذیری هاشون بیشتر از ماهاس خیلی میخوره. حتما در آینده واسه بچه هام می خونمش :دی ( و فک می کنم که خوششون بیاد) بعله!