خیال خوش لیلی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
این کتاب داستان زندگی عاشقانه دختری جوان و زیبا به نام «لیلا» و ازدواجش با پسری به نام «حمید» را به تصویر می کشد. در بخشی از کتاب «خیال خوش لیلی» می خوانیم: «آن روز صبح به بهانه کلاس خیاطی از خانه بیرون رفته بودم، دم دمای ظهر برگشتم. انگار کلاغ ها برای پدرم خبر برده بودند که کلاسی در کار نیست. لا به لای عربده هایش فهمیدم یک ساعت و نیم پشت در کارگاه خیاطی منتظرم ایستاده، دست آخر ناامید از اینکه من داخل کارگاه باشم به خانه آمده. یک جایی که دیگر برای فهمیدن دیر بود فهمیده بودم زندگی ارزش این را ندارد که آدم پدرش را پشت دری، پنجره ای، پرچینی منتظر بگذارد. همان شب خانه دایی شعبان مهمان بودیم. البته مهمان بودند! چون مرا با خودشان نبردند. برای خودم چای دم کردم، موهایم را باز کردم، جلوی آیینه به خودم لبخند زدم. به جهنم که مرا با خودشان نبرده بودند!...».