من کتاب نمی خوانم!من کتاب نمی خوانم!جاناتان آلن و 1 نفر دیگر2.33 نفر |1 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن0خواندهام3خواهم خواند1توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرداشتم برای جغدی کتاب می خواندم که یک دفعه جوجه ریزه آمد. بعد سروکله ی برادرها و خواهرها و پسرخاله ها و دخترخاله هایش پیدا شد، بعد هم بقیه شان آمدند و همگی ازم خواستند برایشان کتاب بخوانم.ادبیات داستانی کتاب مصور ادبیات انگلیس ادبیات کودک و نوجوان کتاب کودک دهه 2010 میلادی داستان حیواناتیادداشتهای مرتبط به من کتاب نمی خوانم!زهرا عشقی مُعز1402/10/20 نمیدونم دقیقا چی میخواست بگه! جغدکوچولو اومد برای خودش و عروسکش کتاب بخونه بعد همین جوری جوجه ها اومدن و فک فامیل شونو آوردن و نشستن بغل جغدکوچولو ، و سپس او زیر جمعیت له و ناپدید شد! بعد بابای جغد و بابای جوجه ها اومدن،جوجه ها نشستن بغل اونا و جغد براشون کتاب خوند! تهشم قبل خواب از خستگی نخواست که باباش براش کتاب بخونه! فکر کنم آداب گوش دادن به کتاب رو میخواست بگه، اینکه ساکت باشید سر صدا نکنید(چون جغد کوچولو هی این نکات رو تکرار میکرد. )، و همه هجوم نبرید بغل خواننده کتاب! 00