بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کمک، قورباغه ی کوچک

کمک، قورباغه ی کوچک

کمک، قورباغه ی کوچک

کریستینا ویلسدن و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

قورباغه کوچولو مثل هر روز مشغول بازی در برکه بود و با خوشحالی از روی این نیلوفر به روی آن نیلوفر می پرید، مادر قورباغه کوچولو از اینکه می دید پسرش به خوبی می تواند از روی نیلوفرها بپرد، خیلی خوشحال بود و از دیدن آن لذت می برد. قورباغه کوچولو در حال بازی بپربپر از روی نیلوفرها بود که ناگهان صدایی شنید: کمک کمک می شه لطفا به من کمک کنید که به ساحل برسم. وقتی قورباغه برگشت تا ببیند که صدا از کجا می آید، یک هزارپا را وسط برکه دید. هزارپا از قورباغه می خواست تا به او کمک کند که بتواند به ساحل برسد. قورباغه دلش می خواست به بازی کردن ادامه دهد و از طرفی هم دوست داشت که به هزارپا کمک کند، اما چگونه می توانست هزارپا را به ساحل برساند؟