بابای من
«احمد» در مهد کودک صحبت های کوکان دیگر را دربارة شغل پدرانشان می شنود. او نمی داند پدرش چه کاره است. برای همین از پدرش می پرسد و پدر که یک مددکار بهزیستی است، احمد را با خود به محل کار خود می برد و او را از نزدیک با کارش آشنا می کند. احمد در مهدکودک از شغل پدرش و فعالیت او می گوید و همه برای پدرش دست می زنند.